مادر سپید

مادر یک روشندل

کمی تغییرات

دسامبر30

سلام
جهت به روز کردن امکانات و قالب وبلاگ ، وبمستر اسپیشیال اقای رَسته مدت طولانیست پاسخ ایمیل های بنده رو جهت به روز کردن وبسایت ندادند ، قبل از آن گفته بودند گزینه های آپلود سایت رو بدون اطلاع ایشون فعال نکنم ولیکن دیگه رکوود وبلاگ و عدم بروزرسانی امکانات ووردپرس برایم غیرقابل تحمل شده بود بنابراین در یک اقدام انتحاری همه ی گزینه های آپلود وورد پرسم رو به روز کردم ، قالب رو عوض کردم سعی کردم ، عکس بنر رو کوچکتر کنم موفق نشدم از قالب اصلی خیلی خوشم اومد رنگ های خوبی داشت که به بنر مورد علاقه م ست میشد ، کلی تنظیماتش رو بهم ریختم با این حال هنوز اینجا نپکیده ! بنظر میرسه همه چی آرومه !! :)
خُب فعلا که تصمیم گرفتم همین اسپیشیال بمونم ! فقط نمیدونم اسمایلی ها رو چطور اضافه کنم ! اینجا در صفحه ی مدیریت هم یه تنوعی ایجاد شده که شما نمی بینید ! :) بنده بسی خوش حالم که دست کم این صفحه ی دلگیر از این حالت تخت و بی روح بلاخره درآمد . کمی دیگه بررسی کنم ببینم چه میشود کرد ! اگر بشود یک موزیک متن ملایم و لینک دوستان را به اینجا اضافه کرد که بسیار عالی ست ..
نظر شما چیه ؟ امیدوارم نگید بنرت خعلی بزرگه و لوود نمیشه و اینااا ! :( خودم میدونم :( ازش خوشم اومد ! :) نشد کوچکترش کنم تنظیمات قالبه ! امتحان ریاضی کامنت دونی خعلی چیز مزخرفیه ولی هنوز نتونستم کنسلش کنم ، تجدید نشی یه وقت !! :)

تا بعد .
تست موزیک : موزیک بی کلام از ENYA
[ca_audio url="http://www.parsnice9.com/Downloads/Archive/Music/English_Music/Ania/1992_ENYA/01_SHE.MP3" width="500" height="27" css_class="codeart-google-mp3-player"]

بعدا نوشت : جعبه ی اسمایلی کامنت دونی رو گذاشتم خودم نتونستم بازش کنم . اگر تست کردید بهم خبر بدید .
جعبه اسمایلی پست ها همچنان مفقود الجعبه است ! نتونستم برای پست ها بزارم .
دوستان گفتند رنگها زنده نیست . بنظر خودم رنگ بلوز حسن در بنر غالب هست و جلوه ی بیشتری داره ، باز هم نظر خوانندگان محترم و دوستان عزیز برایم مهمه البته اگر تنظیمات محدود قالب اجازه بده مثلا اندازه ی بزرگ بنر و رنگ مشکی ستون لینک ها برای خود قالبه نمیتونم عوضش کنم . سایز عکس رو هم که کوچکتر کردم زیر عکس کادر مشکی اضافه کرد . قالب بدی نیست فقط یه مقدار با قالب هایی که تا به حال در وبلاگ ها دیدیم متفاوته . :)

استاد راهنمای شما کیست ؟

مارس13
یک روز آفتابی، خرگوش بیرون از لانه اش غرق در تایپ بود. در همین حین، روباهی او را دید.
روباه: خرگوش به چه مشغولی؟
خرگوش: پایان نامه می‌نویسم.
روباه: جالبه، موضوع پایان نامت چی هست؟
خرگوش: در مورد اینکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، کار می کنم.
روباه: احمقانه است، همه کس می‌دونند که خرگوش، روباه نمی‌خورد.
خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم اینو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا.
خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شده و به نوشتن خود مشغول شد.
در همین حال، گرگی از آنجا رد می‌شد.
گرگ : خرگوش چی می‌نویسی؟
خرگوش: دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می کنم.
گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟
خرگوش: البته که چاپ می کنم، می خواهی می تونم امکانشو بهت ثابت کنم؟
گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند و باز خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد
…………………. و اما در لانه ی خرگوش ……………
در گوشه ای از لانه ی خرگوش، پوست و استخوان روباه و در سوی دیگر مو و استخوان گرگ ریخته بود
و در وسط لانه، شیر قوی پیکری دهان خود را تمیز می کرد.
نتیجه:
مهم نیست موضوع پایان نامه شما چیست!؟
اهمیتی ندارد که اطلاعات بدرد بخوری در پایان نامه‌ گردآورده اید یا نه،…
مسئله ی اساسی پایان نامه این است: استاد راهنمای شما کیست؟!؟

منبع : ایمیل :)