مادر سپید

مادر یک روشندل

خانه نا امن

می21

سلام
چقدر از آیت الله میترسند که حتی جرات نکردند او را تایید صلاحیت کنند !!! رفتیم به قهقرا .. فاتحه مع الصلوات ، برای شادی روح مملکت در گذشته صلوات هم نمیخواهد بفرستید ،‌احساس نا امنی میکنم فکر میکنم پا به دوره جدیدی از کشمکش ها و جنگ های داخلی و خارجی گذاشته ایم که قربانی اش فرزندان من و امثال من خواهند بود . اگر رهبری هم به هر دلیل حکم حکومتی ندهد دیگر نه رای خواهم داد و نه اعتراضی خواهم کرد . خروج نمیکنم ، ضدیت هم با اصل و فرع و چپ و راست و بالا و پایین انقلاب و رهبری و هیچ جناحی هم ندارم ، پاش هم بیفته توی دهن دشمن مملکت و مردمم میزنم ، فقط سکوت میکنم ! میخواهم دیگر نقشی در به قدرت رساندن نوکیسه ها نداشته باشم . نه مجلس که نماینده اش چهار سال قبل نتوانست یک معلم بی اخلاق و نابکار کوردل را از سر بچه های روشندل بردارد ، نه شورا ، و نه خبرگان و نه ریاست جمهوری .. آبی از این ها گرم نمیشود ! وقتی رای میآرند هیکل و قیافه شان آکاردئون هستند تا کرسی نشین میشوند کت شلوار N میلیون تومانی میپوشند لپ هایشان گل می اندازد و بوتاکس کرده از دور خارج میشوند بی آنکه به فکر منِ کارمند زاده ی کارمند باشند ..

آه ه ه .. همسر خوبم لطفا شب ها اینقدر دیر از سرِ کار به منزل برنگرد ،‌ ۷ صبح تا ۱۱ شب کار کردن تو وضع زندگی مان را بهتر نمیکند ! جانت سلامت .. با این آلودگی های زیست محیطی و بیماری های ناشناخته آخر الزمانی عمر هیچ کدام مان اینقدر کفاف نخواهد داد که صاحب خانه و صاحب کار خود بشویم !! به خانه برگرد ، این شرایط قرار نیست بهتر شود …. بیا سر بر شانه هایت بگذارم که هر جا تو باشی امن ترین خانه ی دنیاست ..

(تذکر : از گذاشتن کامنت خصوصی خودداری کنید !!! قسمتون میدم ترووووووخدا .. وبلاگم دچار مشکل میشه !!)

و من هر روز مادر میشوم

می21

امروز یک خبر خوب شنیدم آن قدر خوب که تمام خستگی های این چند روزه ام بیرون رفت .. خبر بارداری یک بانوی بهتر از دوست است ، کسی که ارزش وجودی اش برایم مثل یک خواهر است ، هر بار کسی بچه دار می شود ناخودآگاه رختشور خانه دلم به راه می افتد و همزمان یک هیجان دوست داشتنی شدید در خودم احساس میکنم و آرزو میکنم که ای کاش من هم باردار بودم هرچند خیلی زود از آرزو کردن چنین رویایی پشیمان میشوم آخر می خواهم کمی فعالیت اجتماعی ام را برای کودکان روشندل وسعت بدهم ، همچنان به دنبال راه های جدیدی هستم که بتوانم به کودکان و خردسالان روشندل آموزش های مهارت زندگی بدهم که هر چه مشکلات در آینده برای عزیزان ما پیش می آید اول مسایل خودیاری و مهارت های زندگی است .
به تازگی با گروه دوست داشتنی و نیکوکاری آشنا شدم که روزنه های امیدی به دلم تابانده اند . همه فکر و زندگی ام این است که بتوانم به عنوان یکی از اولین والدین کودکان روشندل چنین مرکز آموزشی فرهنگی را برای خردسالان روشندل ایجاد کنم . مشکل مکان و مجوز حل شود همه برنامه های آموزشی ام تدوین شده و آماده است . فکر میکنم با آموزش و رشد صحیح یک کودک نابینا در هر بار سلام خورشید من دوباره مادر شده ام .

التماس دعا ..

پروانه ایی که سیمرغ شد

می21

سلام
امروز با خبر شدم کودکان محک مادرشون رو از دست داده اند .. بانویی که طعم شیرین مادری را نچشید اما مادر همه کودکان سرطانی و دردمند این مرز بوم بود ، امشب اولین شب پرکشیدن مادر پروانه وثوق است باشد تا از آتش پرهای سوخته اش سیمرغ برآید ..

ایلنا: پروفسور پروانه وثوق رییس هیات امنای بیمارستان محك و فرشته نجات كودكان سرطانی ایران سحرگاه امروز (یكشنبه) در سن 78 سالگی بر اثر بیماری درگذشت.

آقای عالیجناب کَره

می19

سلام

چند روزیه که قیمت دلار و سکه رو به افول رفته !! ممکنه در اقلام مصرفی هم این کاهش قیمت اتفاق بیفته ( آرزو بر جوانان عیب نیست :دی ) یادم میاد انتخابات دوره قبل هم یک ارزونی کاذب اتفاق افتاد که سطح آرای اقای احمدی نژاد روبالا برد . امیدوارم این ارزونی کاذب در آستانه ماه مبارک رمضان باز هم اتفاق بیفته ، هرچند مممکنه باز هم چندبرابر بشه ! به شخصه خانواده هایی میشناسم که زندگی شون در گرو همین ۴۵ هزار و خورده ی یارانه میگذره !! میترسم چند وقت دیگه روزی برسه بگیم یادش به خیر آب لوله کشی داشتیم ،‌ برق داشتیم ، گاز داشتیم … !!‌ اگر کشور بیفته دست امثال آقایان مشایی و لنکرانی و آقایانی که سابقه اجرایی موثری در سطح کلان ندارند و در حال حاضر تنها هدفشون تخریب رقباشون هست همین هم میشه !
خجالت کشیدم اخلاق انتخاباتی آقایان رضایی و قالیباف رو دیدم وقتی کسی خودش رو رزمنده و بسیجی میدونه و به فرمانده اش تهمت و دروغ میبنده یا در جهت منافع دشمنانش او رو تخریب میکنه دیگه انتظار داشته باشم چه گلی به سر مملکتم بزنه !؟
من به کسی رای میدم که در طول تبلیغاتش رقیبش رو خراب نکنه !‌ حتی اگر اون آدم آقای مشایی باشه سگش شرف داره به کسی که با تخریب و ترور شخصیتی دیگران به منصب بی ارزش دنیوی برسه !

مربی ورزشی ام میگه برای بالا رفتن توان و قدرتم برای انجام تمرین ۱ ساعت و نیمه باید شب قبل یک سیب زمینی پخته و صبحانه هم تخم مرغ + گردو بخورم ، گردو که بیخیال کی داره کیلویی ۶۰ تومن پول گرپدو بده !!!؟ اما یکی از غذاهای مورد علاقه خودم که از خوردش خیلی لذت میبرم سیب زمینی پخته با کَره است !! یادش به خیر اون روزها که کره داشتیم .. سیب زمینی داغ رو نصف میکردم و کره رو با چنگال روی سیب زمینی آب میکردم !! هیعی … دیگه باید به کَره گفت : آقای کره ، عالیجناب کَره ، تصدقت رو قربان کره جون قربونت برم ، قدم رنجه کن از انبار محتکرین دولتی بیا بیرون !!!
یادش به خیر .. یه روزی کَره میخوردیم !!

تا بعد ..

شب آرزو ها

می16

شب جمعه اوّل ماه رجب را ليلة الرَّغائب مي‌گويند و از براي آن عملي از حضرت رسول صَلَّي اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله وارد شده با فضيلت بسيار که سيّد در اقبال و علاّمه در اجازه بني زهره نقل کرده‌اند از جمله فضيلت او آنکه گناهان بسيار بسبب او آمرزيده شود و آنکه هر که اين نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود، حقّ تعالي بفرستد ثواب اين نماز را بسوي او به نيکوتر صورتي با روي گشاده و درخشان و زبان فصيح پس با وي گويد اي حبيب من! بشارت باد تو را که نجات يافتي از هر شدّت و سختي گويد تو کيستي؟ بخدا سوگند که من روئي بهتر از روي تو نديدم و کلامي شيرين‌تر از کلام تو نشنيده‌ام و بوئي بهتر از بوي تو نبوئيدم.

گويد من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردي؛ امشب بنزد تو آمدم تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائي تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قيامت پس خوشحال باش که خير هرگز از تو معدوم نخواهد شد.

وکيفيت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه ميداري چون شب جمعه داخل شود ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مي‌گذاري هر دو رکعت به يک سلام و در هر رکعت از آن يک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ مي‌خواني و چون فارغ شدي از نماز هفتاد مرتبه مي‌گوئي« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ وَعَلي آلِهِ» پس به سجده مي روي و هفتاد مرتبه مي‌گوئي:« سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس سر ازسجده برمي‌داري وهفتاد مرتبه مي‌گوئي«رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِيُّ الاَعْظَمُ» پس باز به سجده مي‌روي و هفتاد مرتبه مي‌گوئي:« سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس حاجت خود را مي‌طلبي که انشاءالله برآورده خواهد شد.

ریس جمهور دوچرخه سوار نمی خوام

می12

سلام

شنیدم آیت الله با بنز ۶ درب به وزارت کشور رفته اند ! به قول دوستی : رئیس جمهور با بنز بیاد و آدم باشه ، بهتر از اینه که با دوچرخه بیاد و خائن باشه .
لابد اقای احمدی نژاد با پراید رفته و کرایه اقای مشایی هم حساب کرده که از بیت المال هزینه نشه ! والاع …
هر لحظه زندگی ایشان به یک عمر زندگی امثال بنده می ارزد ، جانش سلامت ، تا کور شود هر آنکس که نتواند دید .

آقای ابداع گر فتنه ی کاپشن پوش با آن فتنه هایی که در سال ۸۸ به پا کرد و خواهر برادر را به جان همدیگر انداخت و این همه خانواده را از هم جداکرد به چه علت یک روز مرخصی گرفته برای حضور در وزارت کشور ؟؟؟؟ اقای مشایی چقدر از قافله عقب است ، میفرماید : که برای اولین بار بعد از هشت سال آقای احمدی نژاد یک روز مرخصی گرفته که بنده را در وزارت کشور همراهی کند …. مگر آن ۱۱ روز که نشست در خانه مرخصی نگرفته بود ؟؟؟؟ چه غلطی میفرمودند در مشایعت خانم همسر گوجه های محله شون رو رب میپختند ؟! یعنی جناب مشایی خبر ندارد ایشان چند ماه است در مرخصی و گشت و گذار در مملکت برای کسب آرای جدید ممدوف اش است !! آن وقت اعلام میکند دولت از شخص بخصوصی حمایت نمیکند ! این چند روز باقیمانده اینقدر به شعور ملت توهین نکن ! بچه پنج ساله هم میفهمد این دهن کجی ها را .. چه خوابی برای ملت دیده ایی دکتر جنگ افروز که دو ساعت قبل از حضور هاشمی در وزارت کشور در انتظار حضور ایت الله بودی ؟ دستت از بیت المال بریده شود که از ما میدزدی تا خرج خرابی های مملکتمان کنی !؟

خدا رحم کند مولا بیاید .. چه بر سر ما خواهند آورد .. چه سالهای سختی پیش رو خواهیم داشت … خدا کند سکاندار آینده بیش از این ملتش خیانت نکند … بعد از سال ۸۸ دیگر این مملکت با هر رئیس دولتی که باشد روی آرامش را نخواهد دید زیرا که چنین منحرفانی این چند ساله بد جور میخ خود را سفت و محکم کوبیده اند ..

خدا رحم کند ، امروز فکر میکردم اگر مولا علی (ع) در این زمان زندگی میکرد چند نفر از حکام مملکت را به جرم فساد اقتصادی و خیانت به اسلام و مسلمین ،‌ گردن میزد ؟!

اسپیشیال لجباز

می12

سلام
شنیدین میگن طرف دچار خود سانسوری شده ؟ حکایت من و این وبلاگ !!! وبلاگم جو گیر سانسور سایت های خبری مخالف دولتی شده و کامنت های معمولی رو خصوصی میکنه بنابراین اگر کامنت تون رو ندید فکر نکنید کیبورد رنجه تون مفقود شده ، اینجاست ! در صفحه مدیریت کاربری بنده ! فعلا که سیستم کامنت دانی با بنده سر لجاجت داره برخی کامنت ها رو به میل خودش تایید نمیکنه ! تجربه نشان داده جواب ابلهان خاموشی ست ! چند روز بهش محل نمیدم مث بچه آدم خود به خود تایید میکنه ! کامنت های سرکار خانمها : “خودم” ، “ماری” ، ‌”سحر” ، “پروین” , … نزد بنده امانت هست ..
خعلی زشده ها میدونم !! ولی خب کسی نیس درستش کنه !! خدا رحمت کنه نوید مهاجر وبمستر همیشه اصلی اسپیشیال رو ! تا در خصوص مشکلات وبلاگ بهش میل میزدیم دقیقا نه همون ساعت ، چند ساعت دیگه جواب میداد !‌پاسخ ایمیل هامون هیچ وقت به دو سال انتظار طول نمیکشید …
من هم مث برخی از بچه های اسپیشیال ول کنم برم که نمیشه .. پ تکلیف این همه آرشیو دوست داشتنی م چی میشه !
به بزرگی خودتون ببخشین !

سلامت باشید ..

اَبَر مرد آمد

می11

چرا در این لحظه هیچ سایت خبری غیردولتی باز نمیشه !؟ >:-(
بازم محدویت خبری و فیلترینگ اخبار شروع شد ؟ گندشو درآوردن ! ینی بایس پاشم برم وزارت کشور ببینم چه خبره ؟

پ. نوشت : هوووم .. همینه !!!! آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده که این سایت های خبرگزاری همه ترکیدند !!!‌ :)

عدالت قطب جنوبی

می6

سلام
یعنی اینقدر ملت ما طفلک بیچاره شده که گوشتش باید از قطب جنوب وارد بشه !؟؟؟؟؟؟؟
ببخشید گلاب به روتون عووووغ !!!!! میدونید .. خیلی ها از بین من و شما شاید خوششون نیاد گوشت یخزده خارجی بخورد .. پر واضح است که مصرف کننده این قبیل محصولات گوشتی وارداتی چه کسانی هستند ، قشرکم درآمدی که مجبورند برای تامین پروتئین بچه هاشون از محصولات ارزان تر و بی کیفیت خارجی استفاده کنند … این هست عدالتی که رئیس دولت برای رسیدن به آن همه عناصر دلسوز انقلابی را دزد معرفی کرد !؟

مگه ماست هم سفیده ؟

می5

سلام
در نوشتن یک متن و بیان احساسات اغلب نیاز داریم از قدرت تصاویر نیز برای ادای حق مطلب استفاده کنیم ، تصاویر مرتبط با متن نگاشته شده از احساس درونی نویسنده خبر میدهد . البته برخی از متون میتونند بدون کوچکترین تصویری حس نویسنده رو منتقل کنند که برمیگرده به قدرت نویسندگی ، ولیکن بنده که ادعایی در خصوص نویسندگی ندارم ! ( اسمایلی گاز گرفتن بین انگشتان شصت و اشاره دست راست !) ;-) اما وقتی میخوام متن تاثیرگذار و عمیقی بنویسم ، برای بیان حسم سعی میکنم گاهی چشمانم را ببندم تا واژه های مناسب تری برای انتقال سخن پیدا کنم …
مدتی هست نمیتونم در اسپیشیال عکس بگذارم ! دلیلش رو هنوز متوجه نشدم ، به مناسبت های مختلف سعی کردم مشکل رو حل کنم و تصاویر مرتبط با متن مورد نظرم بگذارم ! برای تبریک روز ولادت بانو فاطمه الزهرا (س) ، روز مادر ، زن و روز معلم نتوانستم عکس بزارم و از گذاشتن پست پشیمان شدم ! امروز داشتم فکر میکردم به واسطه نداشتن تصویر برای پستم مناسبتهایی که برایم مهم بود رو ننوشتم ، حتی تولد حسین پسرک همیشه خندانم رو نتونستم درست بنویسم و به یک متن کوتاه که در واقع رفع تکلیف بود بسنده کردم !!
فعلا از دست خودم عصبانی هستم ! آخه این دیگه چه وبلاگیه که شما میخونید !؟ این هم شد وبلاگ در حوزه معلولیت ؟؟؟؟ نویسنده ایی … نه ، ببخشید … بلاگری که بعد از ۱۱ سال نوشتن در این حوزه هنوز نمیتونه یک پست بدون تصویر بگذاره یعنی چی ؟ من حتی نتونستم خودم رو به جای یک روشندل بگذارم و دو خط تبریک تولد بنویسم !‌ هنوز نتونستم از اِلمان های تصویری و بینایی بگذرم و به خود نوشتن بپردازم !!!‌….
میبینید ؟؟؟؟؟ هنوز هم یک مادر بعد از ۱۵ سال تربیت و پرورش فرزند روشندلش باید با همچین موضوع پیش پا افتاده ایی به همه هوش و حواس و احساسش تلنگری بخوره تا یادش بیاد همچنان باید همه اتفاقات زندگی رو برای بچه اش شرح بده . وقتی آدم با موضوع نابینایی زندگی میکنه ناخودآگاه تبدیل میشه به موجودی ناطق که درخصوص تمام اتفاقات و اصوات باید توضیحات روشن کننده بده ! به طور مثال : موقع تماشا کردن برنامه های تصویری تلوزیون عادت کرده ام هر چه میبینم رو برای حسن شرح بدم حتی وقتی که او بیننده اون برنامه نیست و یا اوقاتی که تنها هستم ناخودآگاه میخوام بخش های صامت برنامه تلوزیون رو تشریح میکنم .. در بدو ورود به اماکن جدید و ناآشنا نیز به همین شکل همه چیز رو سعی میکنم متناسب با نیازی که برای شناخت محیط داره برایش تعریف کنم ،‌ وقتی سالهای سال این طور زندگی کردم پس نباید برای نوشتن حسم در خصوص موضوعات اینقدر واژه کم بیارم که به تصاویر متکی باشم !
هنوزم از دست خودم عصبانی هستم ! چندین مناسبت رو ننوشتم چون نتونستم با تصاویر پیامم رو برسونم ! از این تلنگری هایی بود که حس و حواس و احساسم رو بهم ریخت ! شاید شما حسم رو درک نکنید ! ولی به عنوان مادر یک روشندل ۱۵ ساله که عادت کرده حتی تنفس کردن را تشریح کنه ، برایم اُفت داشت .. ننوشتن بدون کمک تصاویر به هیچ عنوان توجیه نیست ! …
اما … شاید برای این از دست خودم عصبانی شدم و هی خودم رو به کوچه علی چپ زدم و خودم رو محکوم کردم که دیروز حسن یک سوال ساده از من پرسید و من یادم افتاد ای دل غافل همچین مطلب ساده ایی رو تا به حال برایش تشریح نکردم ! یک سوال که جوابی خیلی معمولی و ساده ایی داشت ! مثلا در حد اینکه : اهه مگر سبزی هم سبزه ؟! نه اینکه اون سوال مورد نظر این باشه ها !! دیگه حسن این چیز های مفهومی و قراردادی رو میدونه ! منظور اینکه این سوال و پاسخش خیلی ساده بود ! برای همین از دست خودم عصبانی ام .. با اینکه ذهن ناخودآگاهم همیشه در حال تشریح و تعریف از موضوعاتی هست که حسن نیاز داره برای شناخت بیشتر بداند ولی خیلی از اوقات هم چیزهای ساده ایی رو یک مادر به فکرش نمیرسه که باید حتما اون رو به بچه ی روشندلش یاد بده !! حتی گاهی نیاز هست که به بچه ت بگی ماست سفیده ! یا داخل تخم مرغ دو رنگه … به همین سادگی برای شما و به چه سختی برای ما مادران بچه های روشندل ..

تا بعد ..

« مطالب قدیمی ترمطالب جدید تر »